يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ب.ظ
وخدا دید فلک بر سربی سامانی ست
حلقه در حلقه اسیر غم سرگردانی ست
چارده عصر زمین حسرت ایمان دارد
و زمان معرکه گردان شب ِ سفیانی ست !
ذکر « البیعتُ له فی عُنُقی...» می خواند *
غرل «الغوث» ترین زمزمه ی پنهانی ست *
یازده بار دل قافییه را باخته است ...
سیصد و سیزده آیینه تبار اما نیست !!
و خدا قافیه از نیمه ی شعبان آورد
«فال سعد»ی که به دیوان"جمادی ثانی" ست *
«آنکه پیشش بنهد تاج تکبر، خورشید»
« بیت حمد» ی ست که از روز ازل نورانی ست !*
شعر تو گوشه ی لبخند خدا خیمه زد و –
- « وَاستَمِع یَومَ یُناد...» َش غزل پایانی ست
...
برکه سجاده ی « قدقامت »مهتاب شد و ...
قبله بی تاب شد و ... ، چشم سحر بارانی ست
باز در سینه ی دفتر غزل از عشق نوشت
شاعری که هیجان در قلمش زندانی ست
فخرالسادات موسوی